سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.persianblog'">

یا ابا صالح المهدی

شنبه 84/11/22 :: ساعت 3:51 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت شما بازدید کنند گان عزیز سلام عرض میکنم .

امروز میخوام به شما یک مقاله نشون بد که خیلی خیلی زیباست و موضوع آن ظهور آقا امام زمان (عج ) هست این مقاله از وب سایت ره پویان . کام کپی برداری شده است .

 

یکی دیگر از علائم و نشانه های حتمی قتل نفس زکیه است. چنانکه امام صادق ع فرمود: پیش از قیام قائم ع پنج علامت حتمی است: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه،‌ فرو رفتن سرزمین بیدا

کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص650

و شیخ مفید ره از امام باقر ع روایت می کند که فرمود: فاصله بین قتل نفس زکیه و ظهور قائم ع بیش از پانزده روز زیادتر نیست.

ارشاد مفید، با ترجمه ساعدی خراسانی، ص697

مقصود از نفس زکیه، نفس کامله پاک و پاکیزه است، کلمه زکیه از ریشه زکی به معنی رشد کرد و پاکیزه شد، می باشد. و مقصود از رشد در اصطلاح اسلامی، تکامل با علم و اخلاص و فداکاری است و ممکن است با دقت بیشتری برای کمال دو معنی در نظر بگیریم:

معنای اول: کمال، عبارت است از آنچه خواسته اسلام است از یک فرد مسلمان که در درجه بالای ایمان و اراده و از خود گذشتگی باشد، بنابراین مقصود از نفس زکیه یکی از اشخاص با اخلاص و آزمایش شده در دوران غیبت کبری خواهد بود که بر اثر فتنه ها و انحرافات حاکم در آن زمان، به شهادت می رسد.

معنای دوم: مقصود از کمال، برائت از آدمکشی می باشد که به همین معنی در قرآن مجید آمده است: آیا نفس زکیه ای را بدون اینکه کسی را کشته باشد تو کشتی؟ کار زشتی انجام دادی.

سوره کهف، آیه 74

و شاید از اینکه در اخبار، تعبر به نفس زکیه شده است به این خاطر بوده که می خواستند مفهوم قرآنی را بگوید.

 

ولی آنچه که معنای اول را تقویت می کند، آن است که از این روایات آنچه به ذهن می رسد، نفس زکیه انسانی است که بر اثر شخصیت والای او، ،آن قتل، اهمیتی بسزا دارد، و اهمیت قتل نیز درباره اشخاص آزمایش شده و با اخلاص است، که در سطح بالاتری قرار گرفته باشند تا جلب نظر کند و موجب تاثر و تاسف عمیق مردم گردد. ولی کشف یک فرد معمولی بی گناه نوعا اهمیتی در جوامع ندارد و جلب نظر نمی کند. ضمن اینکه اگر کسی می خواهد نشانه علامت شود، می بایست در مورد کسی باشد که در بین مردم شناخته شده باشد، والا نمی تواند نشانه ظهور باشد.

 

یکی از علائم ظهور امام زمان عج که وقوعش حتمی و قطعی شمرده شده است،‌ خروج سفیانی است.
اخبار و روایاتی که بر وجود و خصوصیات او دلالت دارند، بدین ترتیب می باشند:

حتمی بودن خروج او: امام صادق ع فرموده اند: پیش از قیام قائم (ع) پنج علامت حتمی می باشد: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، ‌قتل نفس زکیه، و فرو رفتن سرزمین بیدا.

نام و نسب او: امیر المومنین ع می فرمایند: فرزند خورنده جگرها، از وادی یابس خارج می شود... اسمش عثمان و پدرش عنسبه بن ابی سفیان است.

خصوصیات فردی او: امام باقر ع در این رابطه می فرمایند: سفیانی، سرخ رویی سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است...

عقیده او: از برخی روایات استفاده می شود که وی مسیحی و یا از ساخته های مسیحیت است. مانند روایتی که شیخ طوسی نقل کرده است که: سفیانی از شهرهای روم روی می آورد برای انتقام و در گردنش صلیب است...
البته این روایت که از معصوم نقل نشده نمی تواند مورد اعتماد باشد.
و از برخی روایات چنین استفاده می شود که
وی مسلمان منحرفی است که کینه حضرت علی ع را به دل دارد. چنانکه امام صادق ع می فرماید: گویا سفیانی را می بینم که در میدان کوفه شما جایگاه خود را گسترده، و منادی او فریاد می زند، هر کس سر شیعه علی بن ابی طالب را بیاورد، هزار درهم مزد خواهد گرفت. همسایه بر همسایه می جهد و گردنش را می زند و هزار درهم را می گیرد. آگاه باشید که در آن روز حکومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود.(کتاب الغیبه،‌شیخ طوسی، ص273)

زمان خروج او: امام صادق ع می فرماید: امر سفیانی از مسائل حتمی است، و خروجش در ماه رجب می باشد. (غیبت نعمانی، باب 18، ص426)

و نیز می فرماید: خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد. (همان ماخذ، باب 14، ص369)

مکان خروج او: امیر المومنین ع می فرماید: سپس پسر جگر خوار (هند، همسر ابوسفیان) از وادی یابس خروج کند، تا به منبر دمشق نشیند.( همان ماخذ، باب 18، ص 434)

و امام هادی ع در ضمن حدیثی چنین فرموده اند: خراسانی و سفیانی خروج خواهند کرد، این از مشرق و آن دیگری از مغرب.(بحار الانوار، علامه مجلسی، ج52، ص232)

مدت حکومتش: امام صادق ع فرمود: سفیانی از علائم حتمی است، خروج او در ماه رجب خواهد بود، و از آغاز خروجش تا پایان آن جمعا 15 ماه است که 6 ماه آن جنگ و پیکار می کند، و چون شهرهای پنجگانه (دمشق، حمص، فلسطین، اردن، حلب) را تصرف کرد، 9 ماه فرمانروایی می کند، و یک روز هم بر آن افزوده نمی شود.(غیبت نعمانی، باب 18، ص426)

محل مرگ او:‌حضرت امیر المومنین ع در ذیل آیه شریفه و لو تری اذ فزعوا فلا فوت می فرمایند: کمی پیش از قیام قائم ما مهدی ع، سفیانی خروج می کند، پس به اندازه دوران حاملگی یک زن که 9 ماه باشد حکومت می کند، لشکریان او به مدینه وارد می شوند، تا اینکه به ((بیدا)) می رسند، خداوند آنها را در زمین فرو می برد.(تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ص648)

به فرض صحت روایت مذکور و مانند آن، تمامی اخباری که از فرو رفتن لشکری در صحرای بیدا خبر می دهند، و مورد قبول شیعه و سنی است، همگی مربوط به سفیانی و برنامه ها و کارهای او می شود.
این بود مهمترین خصوصیاتی که در کتب حدیث، پیرامون سفیانی ذکر شده است.
در آخر، ذکر این نکته شایسته است که در پاره ای از روایات استفاده می شود که امکان دارد سفیانی منحصر به یک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات و برنامه های مشخصی باشد، که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.
از جمله، در روایتی از امام زین العابدین ع نقل شده، خروج سفیانی از مسائل حتمی و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد.(بحار الانوار، علامه مجلسی، ج52، ص182)

 

یکی از علائم ظهور آن حضرت که در بعضی روایات از نشانه های حتمی شمرده شده، خروج شخصی به نام دجال است. وی یک طاغوت پر تزویر و حیله گر است که عده بسیاری را به دنیال خود می کشد.

ما در اینجا به همان روشی که به معرفی سفیانی پرداختیم، دجال و خصوصیات و ویژگیهایش را مورد بررسی قرار می دهیم. در روایات برای او صفات گوناگون و عجیبی ذکر شده است که با هم می خوانیم:

 

حتمی بودن خروج او: امیرالمومنین ع از پیامبر اکرم ص نقل می کند که فرمود: پیش از قیامت ده امر حتمی واقع می شود: خروج سفیانب، دجال، دود، دابه الارض، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی، فرو رفتن در مشرق جزیره العرب،

بیرون آمدن آتشی از قعر یمن که مردم را به محشر برد.

اثبات الهدایه، شیخ حر عاملی، ج7، ص405

 

نام و نسب او: عده ای گویند که نام دجال صائد بن صید یا ابن صیاد است، و برخی مخالف رای ایشان را گفته اند. در کتابهای لغت، دجال، به معنی کذاب است، و فعل آن را به معنی آب طلا و آب نقره دادن نوشته اند. دجال را در زبانهای فرانسه و انگلیسی، آنتی کریست نامیده اند که به معنی دشمن و ضد مسیح است.

مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص972

خصوصیات فردی او: حضرت امیر المومنین ع می فرماید: او چشم راست ندارد، و چشم دیگرش در پیشانی اوست، و مانند ستاره صبح می درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می آید، و بر الاغ سفیدی سوار است...

همان ماخذ، ص965

و در صحیح مسلم در کلام رسول خدا ص دجال چنین توصیف شده است: او مردی چاق، سرخ رو، با موی سر مجعد، و اعور است، چشمش همچون دانه انگوری است که بر روی آب قرار گرفته باشد.

صحیح بخاری، ج9، باب 1094، ح1947

عقیده او: امیر المومنین می فرماید: او با صدای بلندی فریاد می زند که بین مشرق و مغرب، صدایش را جن و انس و شیاطین می شنوند (به فرض صحت روایت، ممکن است این عمل به وسیله رادیو و تلویزیون صورت بگیرد) و می گوید: ای دوستان من! به سوی من آیید. من هستم کسی که آفریده است، پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم.

مهدی موعود، ترجه و نگارش علی دوانی، ص 965

مکان خروج: امیر المومنین ع می فرماید: او از شهری که آ» را اصفهان می گویند و قریه ای که معروف به یهودیه است بیرون می آید.

همان ماخذ

مرگ او: رسول خدا ص می فرماید: دجا در امت من بیرون می شود در چهل روز، پس خداوند عیسی بن مریم را مامور می کند و او را طلب می کند و از بین می برد.

صحیح مسلم، با شرح نووی، ج18، ص65

و امیرالمومنین ع ضمن یک خطبه طولانی فرمود: مهدی ع با یارانش از مکه به بیت المقدس می آیند، و در آن مکان بین آن حضرت با دجال و ارتش او، جنگ واقع می شود، دجال و ارتش او مفتضحانه شکست می خورند، به طوری که از اول تا آخر آنها به هلاکت می رسند و دنیا آباد می شود و حضرت مهدی عج عدالت و قسط را در جهان به پا می دارد، و طبق روایتی آن حضرت دجال را در کناسه کوفه دار می زند.

اثبات الهدایه، شیخ حر عاملی، ج7، ص336

بعضی از علما چون شیخ صدوق رحمه الله علیه با استناد به پاره ای از روایات از جمله روایت امیر المومنین ع معتقدند که غرض و هدف الهی، بر این تعلق گرفته است که دجال زنده باشد و کسی نتواند او را بکشد تا دجال آینده باشد.

کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص529

محدث قمی ره گوید: در روایت ابوامامه است که رسول خدا ص فرمودند: هر مومنی که دجال را ببیند آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند. چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید، و میان او و لشگر قائم عج جنگ واقع شود، بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت ع یا به دست عیسی بن مریم ع کشته شود.

منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج2، ص 336

البته عقیده شیعه بر این است که امام مهدی عج است که دجال را می کشد، نه عیسی.

با توجه به خصوصیاتی که ذکر شد و در بعضی موارد با هم اختلاف دارند، بعضی معتقدند: همان گونه که از ریشه لغت دجال از یک سو و از منابع حدیث از سوی دیگر استفاده می شود، دجال منحصر به فرد معینی نیست، بلکه عنوانی است کلی برای افراد پر تزویر و حیله گر که برای کشیدن توده های مردم به دنبال خود از هر وسیله ای استفاده می کنند، چنانکه پیامبر ص فرموده است: هر پیامبری بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت و من نیز شما را بر حذر می دارم.

صحیح ترمذی، باب ما جاء فی الدجال، ص 42

ممکن است این نظر درست باشد، چون اگر از مفاهیم رمزی و کفایی روایات مورد بحث صرف نظر کنیم، بیشتر آنها از نظر ضوابط سندی، اخبار واحدی می باشند که چندان معتبر نیست.

 


¤ نویسنده:س

شنبه 84/11/22 :: ساعت 3:47 عصر


«جنگ سرد» به دوران تاریخی اطلاق می‏شود که از اواسط دهه 1940م. با پایان جنگ دوم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یعنی حدود 45 سال، دوام آورد.
شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی، بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق سایه سنگین و سیاه خود را بر فضای بین‏المللی گسترد و سرنوشت بشریت را رقم زد. در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه‏رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی روشنفکری تعارض می‏یافت به وابستگی به جبهه دیگر متهم می‏شد. فضای قطب‏بندی شده‏ای بود که لمس آن برای نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویسهای اطلاعاتی هر دو بلوک، شرق و غرب، نیز، در این حوزه روشنفکری فعال بودند.


در سالهای اخیر، با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، توجه به نقش سرویسهای اطلاعاتی، به‏ویژه آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، در حوزه‏های روشنفکری در دوران فوق افزایش چشمگیری یافته است. پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته، ثابت می‏کند که در دوران جنگ سرد در عرصه‏های روشنفکری نیز، مانند سایر عرصه‏ها، این نبرد به شدت جریان داشت. این پدیده‏ای است که «جنگ سرد فرهنگی» نام گرفته است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از محققان پدید آمده‏اند که، بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته‏ترین نظریه‏پردازان و مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاری با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می‏کنند. این جنجالی است که برخی مطبوعات آن را «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ سرد» نامیده‏اند.

جنجال کتاب خانم ساندرس
مهم‏ترین این تحقیقات، کتاب خانم «فرانسس ساندرس»، پژوهشگر و روزنامه‏نگار انگلیسی است که چاپ اول آن در سال 1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به‏پا کرد. چاپهای بعدی این کتاب با عنوان: جنگ سرد فرهنگی: سیا و جهان هنر و ادب.
«ویلارد منس»، منتقد، کتاب خانم ساندرس را «یکی از حیرت‏آورترین و افشاگرترین» کتابهایی خوانده که تا کنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده منتشر شده است. خانم ساندرس نشان می‏دهد که «کورد مه‏یر»، رئیس بخش عملیات بین‏المللی سیا، و دوست او، «آرتور شلزینگر» (پسر)، طبق طرحی که «ملوین لاسکی» ارائه داد. حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول‏آسایی در سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را «ناتوی فرهنگی» می‏نامد. بودجه این عملیات در سال 1950، یعنی در زمان دولت ترومن، 34 میلیون دلار بود. سیا در چارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی شبکه مطبوعاتی جهان‌شمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت، و در تمام این دوران مطبوعات روشنفکری متنفذی مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریویو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپو پرزنته، کوادرانت و ... از سیا کمکهای مالی مستقیم یا غیر مستقیم دریافت می‏کردند.

وزارت فرهنگ بلوک غرب
به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل می‏کرد. مثلاً از «جکسون پولاک» و نقاشی «آبستره» به شدت حمایت می‏کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد.
در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می‏کردند که در فیلمهای خود سیاه‌پوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه‏ای آزاد و دمکرات بنمایانند. فیلم «مزرعه حیوانات» جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.
بسیاری از کتب کمپانی «پراگر» با بودجه سیا چاپ می‏شد. کتاب طبقه جدید «میلوان جیلاس» با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا 50 هزار نسخه از یکی از کتابهای «ایروینگ کریستول» را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد، سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه رادیوی اروپای آزاد را تأسیس کرد و موارد فراوانی از این قبیل.
طبق تخمین خانم ساندرس، در دوران جنگ سرد حدود هزار عنوان کتاب به وسیله سیا و در زیر نام بنگاههای انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا منتشر شد.

سیا و کنگره آزادی فرهنگی
مهم‏ترین اقدام سیا، تأسیس «کنگره آزادی فرهنگی» بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس روشنفکران برجسته‏ای چون: «آرتور کوستلر»، «سیدنی هوک»، «ملوین لاسکی»، «ایناتسیو سیلونه» و «جرج ارول» شرکت کردند. «کوستلر» در نطق خود اعلام کرد:
دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!.
«آرتور کوستلر» رابطه‌ای نزدیک با سیا داشت و راهنماییهای او در فعالیتهای سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود. «سیدنی هوک» در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود:
به من یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می‏کنم که چنان موجی از ناآرامیهای دمکراتیک در میان توده‏ها، بلکه حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.
یکی از اولین اقدامات کنگره، صرف پولهای کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آنها تقویت چپ‏گرایان غیر کمونیست و مارکسیستهای مخالف شوروی بود و هدف دوم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب.
هدایت کنگره آزادی فرهنگی را «مایکل یسلسون»، کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت که بعدها به نویسنده‏ای سرشناس بدل شد. دستورات به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی او و همسرش در پاریس انتقال می‏یافت. این سازمان تا زمان انحلال (1967) دهها میلیون دلار پول از سیا دریافت کرد.

سیا و نهادهای دانشگاهی
تعدادی از دانشگاههای سرشناس ایالات متحده، مانند: کلمبیا و استانفورد و نیویورک و هاروارد، در زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلاً، «بنیاد فارفیلد»1 در دانشگاه کلمبیا از مهم‌ترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می‏یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به نام «جولیوس فلیشمن» ایجاد کرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می‏شد. هدایت این بنیاد را «جک تامپسون»، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت.
«دیوید گیبس» در مقاله اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می‏زند از رسوایی بزرگی سخن می‏گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می‏کند.

جنگجویان فرهنگی سیا
با انتشار کتاب خانم ساندرس و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس‏ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست «شوالیه‏های جنگ سرد فرهنگی» ثبت شده است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی نامهای بزرگی دیده می‏شود:
سر کارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سر آیزایا برلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوک، آرتور کوستلر، هنری لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکوئست و ....
اینان اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکری می‏کردند. مثلاً، توماس کوهن، کتاب ساختار انقلابهای علمی خود را، که یکی از نامدارترین و متنفذترین کتب سده بیستم به‏شمار می‏رود، به سفارش «جیمز بریان کانانت»، رئیس دانشگاه هاروارد، نوشت و کتاب را به او اهدا کرد. کانانت شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال‏استریت و سرویس اطلاعاتی پیوندهای استوار داشت.

شوالیه‏های معصوم
نقش سیا در هدایت این فعالیتهای فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفکری اروپا این شوخی رواج یافته بود که هر نهاد خیریه یا فرهنگی آمریکایی که در نام خود از واژه‏های «آزاد» یا «خصوصی» استفاده می‏کند وابسته به سیا است. به نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند؛ کسانی مانند «رابرت جرویس» استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، «جوزف نی» استاد دانشگاه هاروارد، «برادفورد وستر فیلد» استاد دانشگاه ییل و دیگران.
خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد محکم ثابت می‏کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله «سر آیزایا برلین» و «سر استفن اسپندر» و «آرتور کوستلر»، از همکاری خود با سیا کاملاً مطلع بودند.

سیا و قتل روشنفکران
این ترویج «فرهنگ آزاد» همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران دگراندیش در تمامی دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمینها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمینها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می‏دهد.
در دوران جنگ سرد و در زمانی که روشنفکران همکار سیا از مواهب فراوان برخوردار بودند، بسیاری از روشنفکران ایالات متحده قربانی جنون ضد‌کمونیستی بودند. حدود 30 هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه‏ها به عنوان «کتاب مضره» خارج شد. «لیست سیاه» سیا شامل کتب نویسندگانی می‏شد که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. در این فهرست اسامی نویسندگان نامداری چون «داشیل هامت»، «لنگستون هیوز»، «جان رید» و «هرمن ملویل» دیده می‏شود.

روشنفکران یهودی و جنگ سرد فرهنگی
عجیب‏تر اینکه اکثریت مطلق این شوالیه‏های جنگ سرد فرهنگی یهودی بودند. «پل بوهل»، استاد تاریخ جنبشهای رادیکال در دانشگاه براون، مقاله‏ای با عنوان سیا و لیبرالهای یهودی3 در مجله تیکون (مه - ژوئن 2000) منتشر کرده است. تیکون یک نشریه روشنفکری یهودی است که در ایالات متحده آمریکا چاپ می‏شود. بوهل به نقش فائقه روشنفکران یهودی در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می‏کند و خصوصیت دوم این روشنفکران یهودی را پیشینه چپ ایشان می‏یابد. او می‏نویسد:
وجه اشتراک جنگ‌جویان فرهنگی سیا این است که «تقریباً تمامی آنها جدا شدگان از چپ هستند.».. اکثر آنها تروتسکیستهای سابق و اعضای حلقه‏ای بودند که به «روشنفکران نیویورک» معروف است.

میراثی که به نومحافظه‏کاران رسید
جریانی که به عنوان نو‌محافظه‏کاری در سالهای اخیر در ایالات متحده آمریکا سر بر کشیده و سیاستهای نظامی‏گرایانه دولت جرج بوش دوم را تغذیه و هدایت می‏کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می‏کرد. از «ایروینگ کریستول»، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسیکست سابق، به عنوان بنیانگذار جریان نومحافظه‏کاری نام می‏برند.
هم‏اکنون، پسر او، «ویلیام کریستول»، از رهبران سرشناس نومحافظه‏کاران است.
ویلیام کریستول به صراحت می‏نویسد:
آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان‏گرا و خوش‏بنیان از سوی ایالات متحده آمریکاست... آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.
«ویلیام باکلی»، نظریه‏پرداز متنفذ نومحافظه‏کار دیگر، در زمانی که دانشجوی دانشگاه «ییل» بود، به وسیله استادش، «جیمز برنهام» (جامعه‏شناس معروف)، به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد.
نشریه ویلیام باکلی، «نشنال ریویو»، نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوائل کار نام برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می‏شد. «دانیل پایپز»، روزنامه‏نگار جنجالی نومحافظه‏کار، پسر «ریچارد پایپز» استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی است. دانیل پایپز از کسانی است که در سالهای اخیر مفهوم «توهم توطئه» را رواج دادند و آن را به ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهشهای تاریخی درباره نقش کانونهای استعماری بدل کردند. نمونه‏های دیگری نیز می‏توان ذکر کرد.
مایکل پایپز در مقاله محافظه‏کار امپریالیستها دولت بوش را اداره می‏کنند4 از ویلیام کریستول به عنوان عامل «روپرت مردوخ» نام می‏برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت مردوخ تعلق دارد. مردوخ به عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودی روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می‏شود.
برخی مطبوعات آمریکا این سه خانواده را، به همراه خانواده مردوخ، باند چهار میلیاردر می‏نامند.

تهاجم فرهنگی و تولید فرهنگی
با توجه به آنچه گفته شد، من به پدیده‏ای به نام «تهاجم فرهنگی» باور دارم؛ به این معنا که کانونهای قدرتمند سلطه‏گر جهانی و سرویسهای اطلاعاتی غرب برای فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرحهای سیاسی و اقتصادی - مالی و فرهنگی خود بر آن جامعه، عملیات روانی و فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان دهند. این پدیده‏ای است که در مقابله با اتحاد شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و کتاب خانم ساندرس، و سایر تحقیقات جدیدی که در این زمینه منتشر شده، گواه این مدعاست.

منبع :موعود آنلاین


¤ نویسنده:س

سه شنبه 84/10/13 :: ساعت 7:36 صبح

وهابیت و تخریب قبور متبرکه

 

بیانیه علمای مکه و نجد

علمای مکه در راس آنها، شیخ عبدالقادر شیبی کلیددار خانه کعبه، به دیدن ابن‏سعود آمدند، ابن سعود سخنانی ایراد کرد و در ضمن آن از دعوت محمد بن عبدالوهاب یاد کرد و اظهار داشت که احکام دینی ما، طبق فقه احمد بن حنبل است، حال اگر این سخنان در نزد شما پذیرفته است، بیایید تا برای عمل کردن به کتاب خدا و سنت‏خلفای راشدین با یکدیگر بیعت کنیم. همه با او بیعت کردند.

سپس یکی از علمای مکه، از ابن سعود درخواست کرد که مجلسی ترتیب بدهد تا علمای مکه و نجد در اصول و فروع به مباحثه بپردازند، وی این پیشنهاد را پذیرفت و در روز یازدهم جمادی‌الاولی، پانزده نفر از علمای مکه و هفت نفر از علمای نجد، اجتماع کردند و مدتی باهم بحث کردند و در پایان بیانیه‏ای از طرف علمای مکه صادر شد، مبنی بر این که در پاره‏ای از مسایل اصولی، میان علمای مکه و علمای نجد، موافقت گردید، از جمله این که هرکس میان خود و خدا واسطه قرار دهد، کافر است و تا سه بار توبه داده می‏شود و اگر توبه نکرد، باید کشته شود. دیگر ساختمان بر روی قبور و چراغ روشن کردن در اطراف قبور و نماز خواندن در کنار آنها است. و نیز اگر کسی خدا را به جاه و مقام کسی بخواند، مرتکب بدعت‏شده و بدعت در اسلام حرام است. (1)

حرام ویران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به دست وهابی‌ها وقتی که وهابی‌ها وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنان که این کار را یکبار دیگر نیز انجام داده بودند و هنگامی که وارد مکه شدند، قبه‏های قبرهای عبدالمطلب جد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه ام‏المؤمنین (همسر اول پیامبر) و همچنین بنای زادگاه پیامبر و فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ را با خاک یکسان نمودند.

در جده قبه قبر حوا را ویران ساختند و به‏طور کلی تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده و طائف و نواحی آنها از بین بردند و زمانی هم که مدینه را محاصره کرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهدای احد را که بیرون شهر بود، خراب کردند.

مرحوم علامه امین می‏نویسد:

«و شایع است که آنها گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند، اما خود وهابی‌ها منکر چنین چیزی هستند. چون این خبر به گوش ملت ایران رسید، سخت دچار نگرانی شد و علما و بزرگان اجتماع کردند و این پیش‏آمد را امری بزرگ تلقی نمودند و ما در دمشق از یکی از علمای بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافی دریافت نمودیم که طی آن حقیقت قضیه را از ما سؤال کرده بودند، سپس دولت ایران گروهی را برای تحقیق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقیقت ماجرا دولت‏خویش را مطلع سازند. (2)

پس از تسلط وهابی‌ها بر مدینه منوره قاضی القضات وهابی‌ها، شیخ عبدالله بن‏بلیهد در ماه رمضان 1344 از مکه به مدینه آمد و اعلامیه‏ای صادر نمود و ضمن آن از اهل مدینه سؤال کرد که درباره خراب کردن قبه‏ها و مزارات چه می‏گویند؟ بسیاری از مردم از ترس جوابی ندادند و بعضی از آنان خراب کردن را لازم دانستند و متن سؤال و جواب را منتشر ساخت‏.

مرحوم علامه سید محسن امین در این باره می‏نویسد:

«مقصود شیخ عبدالله از این سؤال استفتاء حقیقی نبود، زیرا وهابی‌ها در وجوب خراب کردن تمام قبه‏ها و ضریح‏ها حتی قبه روی قبر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هیچ تردیدی ندارند، این دو قاعده و اساس مذهبشان می‏باشد و سؤال مزبور تنها برای تسکین خاطر مردم مدینه بود»‌.

بعد از سؤال مذکور، آنچه در مدینه و اطراف آن گنبد و ضریح و مزار بود، ویران ساختند از جمله گنبدهای ائمه مدفون در بقیع که عباس عموی پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز در آن مدفون بود و دیوارها و صندوق روی قبور، همه را خراب کردند، همچنین گنبدهای عبدالله پدر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و آمنه مادر آن حضرت و نیز گنبدها و قبور زوجات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و گنبد عثمان بن عفان و اسماعیل بن جعفر الصادق‏علیه السلام و مالک پیشوای مذهب مالکی را ویران ساختند، خلاصه سخن این که در مدینه و اطراف و در ینبع قبری باقی نگذاشتند» (3) .

باز می‏نویسد:

«وهابی‌ها از ترس نتیجه کارشان از خراب کردن گنبد و بارگاه رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله خودداری کردند و گرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثناء نکرده‏اند، بلکه قبر پیامبر از جهت آن که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولی به خرابی است، اما آنچه که پادشاه سعودی اظهار داشته که «ما قبر پیامبر را محترم می‏دانیم‏» بدون شک چنین کلامی برخلاف عقائد آنهاست و این سخن را جز برای مصلحت و جلوگیری از تحریک عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از این نظر خاطر جمع می‏شدند، حتما قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز ویران می‏ساختند، بلکه نخست و پیش از سایر مزارات آنجا را خراب می‏نمودند.

چون این عمل زشت وهابیان در حجاز و آنچه را که نسبت‏به قبور ائمه بقیع کرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسید، این جنایت را بزرگ شمردند و در محکومیت آن، تلگراف‌هائی از عراق و ایران و سایر کشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درس‌ها و نماز جماعت‌ها تعطیل گشت و مجالس سوگواری تشکیل گردید (4) .

مطلبی که بیشتر موجب نگرانی شد، انتشار این موضوع بود که گنبد روی قبر مطهر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را نیز به گلوله بسته‏اند (و حتی قبر مقدس را خراب کرده‏اند) اما بعداً معلوم شد این خبر صحت نداشته خود وهابی‌ها هم آن را انکار کردند»‌.

 جابری انصاری در کتاب «تاریخ اصفهان‏» در ضمن وقایع سال 1343 هجری به داستان حمله وهابی به حجاز و ویران ساختن قبور اشاره می‏کند و می‏نویسد:

«ضریح پولادی که حاج امین السلطنه در سال 1312 هـ . دستور داد در اصفهان دو سالی ساختند، برداشتند (از روی قبور ائمه بقیع) و چون وهابی‌ها خواسته بودند وارد مرقد مقدس ختمی مرتبت‏شوند، یکی از آنان، این آیه را خوانده بود: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی ...» لذا از آن جسارت گذشتند» (5)

 

بمباران مدینه و انعکاس آن در ایران و سایر ممالک اسلامی

مؤلف کتاب «تاریخ بیست‏ساله ایران‏» حسین مکی، زیر عنوان فوق می‏نویسد:

«تقریبا در اوایل شهریور 1304 برابر اوایل صفر 1343 در نتیجه محارباتی که بین طائفه وهابی‌ها (ابن السعود ملک نجد و حجاز) که بعدها به نام کشور عربی سعودی موسوم گردید، و صاحب الاحساء و ملک حسین شریف مکه و مدینه روی داد، برخی از شهرهای مکه و مدینه بمباران گردید و پس از تصرف مدینه شهر مزبور نیز از طرف قوای ابن السعود بمباران شد، بعضی از مقابر صحابه و مساجد و مقابر ائمه شیعه ویران گردید. خبر این بمباران در عالم اسلام و مخصوصاً عالم تشیع صدای عجیبی کرد و عواطف مذهبی مردم را سخت تحریک نمود، از تمام نقاط ایران تلگرافاتی به علمای تهران شد و علمای مرکز نیز جلساتی تشکیل داده و در اطراف این موضوع به مذاکره و بحث پرداختند. سردار سپه نیز در این زمینه بخشنامه زیر را صادر نمود:

«متحد المآل تلگرافی و فوری است. عموم حکام ایالات و ولایات و مامورین دولتی.

به موجب اجبار تلگرافی از طرف طائفه وهابی‌ها اسائه ادب به مدینه منوره شده و مسجد اعظم اسلامی را هدف تیر توپ قرار داده‏اند. دولت از استماع این فاجعه عظیم بی‏نهایت مشوش و مشغول تحقیق و تهیه اقدامات مؤثره می‏باشد، عجالتاً با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز تصمیم گرفته شده است که برای ابراز احساسات و عمل به سوگواری و تعزیه‏داری یک روز تمام مملکت تعطیل عمومی شود، لهذا مقرر می‏دارم عموم حکام و مأمورین دولتی در قلمرو مأموریت‏ خود به اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتی و عموم مردم این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند.

ریاست عالیه کل قوا و رئیس الوزراء ـ رضا»‌.

مکی می‏افزاید:

«بر اثر تصمیم فوق روز شنبه شانزدهم صفر تعطیل عمومی شد، از طرف دستجات مختلفه تهران مراسم سوگواری و عزاداری به عمل آمد و بر طبق دعوتی که به عمل آمده بود، در همان روز علما در مسجد سلطانی اجتماع نمودند و دستجات عزادار با حال سوگواری از کلیه نقاط تهران به طرف مسجد سلطانی عزیمت کرده در آنجا اظهار تأسف و تأثر به عمل آمد و عصر همین روز یک اجتماع چندین ده هزار نفر در خارج دروازه دولت تشکیل گردید و در آنجا خطبا و ناطقین نطق‌های آتشین و مهیجی کرده، نسبت ‏به قضایای مدینه و اهانتی که از طرف وهابی‌ها به گنبد مطهر حضرت رسول به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفر شد» (6)

وضع قبور ائمه بقیع پیش از خراب کردن وهابی‌ها

در سفرنامه‏های حج، وضع قبور ائمه بقیع قبل از خراب کردن وهابی‌ها به تفصیل شرح داده شده و تصاویری از آنها ارائه گردیده است از جمله این سفرنامه‏ها، سفرنامه میرزا حسین فراهانی است. وی در سال 1302 قمری توفیق زیارت حج پیدا کرده و درباره قبور ائمه بقیع چنین نوشته است:

«قبرستان بقیع، قبرستان وسیعی است که در شرقی سور (بارو) مدینه متصل به دروازه سور واقع شده و دور تا دور آن را دیوار سه‏ذرعی از سنگ و آهک کشیده‏اند و چهار در دارد دو درب آن از طرف غرب و در کوچه پشت‏سور است و یک درب طرف جنوب و درب دیگر آن شرقی و طرف حش کوکب است که در کوچه باغهای بیرون شهر است و از بس در این قبرستان سرهم دفن کرده‏اند، اغلب قبرستان یک ذرع متجاوز از سطح زمین ارتفاع بهم رسانیده است و در اوقات آمدن حجاج به مدین، همه روزه درهای این قبرستان تا وقت مغرب باز است و هرکس می‏خواهد می‏رود و در غیر وقت‏حج، ظهر روز پنجشنبه باز می‏شود و تا نزدیک غروب روز جمعه بعد بسته است مگر آن که کسی بمیرد و آنجا دفن کنند.

چهار نفر از ائمه اثنی عشر ـ صلوات‏ الله علیهم اجمعین ـ در بقعه بزرگی که به‏طور هشت ضلعی ساخته شده، واقعند و اندرون و گنبد او سفیدکاری است و بنای این بقعه معلوم نیست از که و چه وقت‏بوده اما محمد علی پاشای مصری در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان عثمانی تعمیر کرده و بعد همه ساله از جانب سلاطین عثمانی این بقعه مبارکه و سایر بقعه‏جات واقعه در بقیع تعمیر می‏شود در وسط این بقعه مبارکه، صندوق بزرگی است از چوب جنگلی خیلی ممتاز و در وسط این صندوق بزرگ دو صندوق چوبی دیگر است و در این دو صندوق پنج نفر مدفونند: یکی امام ممتحن حضرت حسن و یکی حضرت سجاد و یکی حضرت امام محمد باقر و یکی حضرت صادق ـ ‏علیهم السلام ـ است و یکی عباس عم رسول ‏الله ـ ‏صلی الله علیه وآله ـ است که بنی‏عباس از اولاد اویند و در وسط بقعه متبرکه در طاقنمای غربی مقبره‏ای است که به دیوار یک طرف او را ضریح آهنی ساخته‏اند و می‏گویند: قبر حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ است.

چند محل است که مشهور به قبر صدیقة طاهره است: یکی در بقیع در حجره‏ای که بیت‏الاحزان می‏گویند و به همین ملاحظه اغلب در بیت‏الاحزان نیز زیارت صدیقه کبری‏ ـ علیها السلام ـ را می‏خوانند و در جلو همین قبر مبارک، پرده گلابتون دور گنبد آویخته و از گلابتون بیرون آورده‏اند که: سلطان احمد بن سلطان محمد بن سلطان ابراهیم، (سنه احدی و ثلثین و ماة بعد الالف 1131)» .

مرحوم فراهانی می‏افزاید:

«در این بقعه مبارکه دیگر زینتی نیست مگر دو چلچراغ کوچک و چند شمعدان برنز، و فرش زمین بقعه، حصیر است و چهار، پنج نفر متولی و خدام دارد که اِبا عَن جِد هستند و مواظبتی ندارند و مقصودشان اخذ تنخواه (پول) از حجاج است.

حجاج اهل تسنن بر سبیل ندرت در این بقعه متبرکه به زیارت می‏آیند و برای آنها ممانعتی در زیارت نیست و تنخواهی از آنها گرفته نمی‏شود. اما حجاج شیعه هیچ‏یک را بی‏دادن وجه نمی‏گذارند داخل بقعه شوند مگر آن که هر دفعه تقریبا از یک قران الی پنج‏شاهی به خدام بدهند و از این تنخواهی که با این تفصیل از حجاج می‏گیرند، باید سهمی به نائب الحرم و سهمی به سید حسن پسر سید مصطفی که مطوف عجم است، برسد و بعد از دادن تنخواه هیچ نوع تقیه در زیارت و نماز نیست و هر زیارتی سراً یا جهراً می‏خواهند بکنند آزاد است و ابداً لساناً و یداً صدمه‏ای به حجاج شیعه نمی‏رسانند. پشت گنبد ائمه بقیع بقعه کوچکی است که بیت‏الاحزان حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ است‏»‌.

فراهانی، سپس به تعریف و توصیف قبور بقیع و بنای روی آنها می‏پردازد (7) از جمله سفرنامه‏نویسان حاج فرهاد میرزا است که در سال 1292 قمری به سفر حج رفته و در سفرنامه خود به نام «هدیه‌‏السبیل‏» می‏نویسد:

«از باب جبرئیل درآمده به زیارت ائمه بقیع‏ ـ علیهم السلام ـ مشرف شدم که صندوق ائمه اربعه ـ ‏علیهم السلام ـ در میان صندوق بزرگ است که عباس عم رسول ‏الله ـ‏ صلی الله علیه و آله ـ نیز در آن صندوق است، ولی صندوق ائمه که در میان همان صندوق بزرگ است، مفروز است که دو صندوق است‏»‌.

مرحوم فرهاد میرزا می‏گوید:

«متولی آنجا در ضریح را باز کرده به میان ضریح رفتم و طوافی دور ضریح کردم و طرف پائین پا خیلی تنگ است که میان صندوق و ضریح کمتر از نیم ذرع است که به زحمت می‏توان حرکت کرد (8)‌»‌.

مؤلف کتاب «تحفة‏الحرمین‏» نائب الصدر شیرازی که در سال 1305 هـ . ق به مسافرت حج تشرف یافته در سفرنامه خود، چنین نوشته است:

«وادی بقیع به دست راست است، مسجد پوشیده‏ای است مانند اطاق بر سر او نوشته: «هذا مسجد ابی بن کعب و صلی فیه النبی غیر مره‏» (این مسجد ابی بن کعب است که پیغمبر مکرر در آن نماز گزارد) بقعه ائمه بقیع جناب امام حسن و امام زین‏العابدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق‏علیهم السلام در یک ضریح می‏باشند. می‏گویند: عباس بن عبدالمطلب آنجا مدفون است و آثاری در آن بقعه در پیش‏روی ائمه به طرف دیوار مانند شاه‏نشین ضریح و پرده دارد می‏گویند جناب صدیقة طاهره ـ س ـ مدفون هستند» (9)‌.

ابراهیم رفعت پاشا که در سال‌های 1318 و 1320 و 1321 و 1325 ه ق که در سفر اول به عنوان رئیس نگهبان محمل قافله حجاج مصر و سفرهای بعدی به عنوان امیرالحاج مصر بوده، برای سفرهای چهارگانه خود سفرنامه مفصلی به نام «مرآة‏الحرمین‏» نوشته است وی در این کتاب ارزشمند وضع قبور اجداد پیامبر و ام‏المؤمنین خدیجه در مکه و قبور ائمه مدفون در بقیع را قبل از سال 1344 هـ . ق یعنی قبل از خراب کردن وهابی‌ها به تفصیل شرح داده و تصاویری روشن از آنها ارائه داده است وی وضع قبور بقیع و افراد معروفی که در آن مدفونند از صحابه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و غیر آنان ذکر کرده و گفته است که قبه اهل بیت ـ‌ علیهم السلام ـ (مقصود ائمه مدفون در بقیع) از بقعه‏های دیگر بلندتر است‏» (10)‌.

رفعت پاشا در ضمن ذکر وضع بقعه‏ها؛ عکس‌ها و تصاویری از بقاع بقیع که بقعه و گنبد ائمه از همه آنها مجلل‏تر و بلندتر است، و از صحن و سرای باشکوه حضرت خدیجه ـ س ـ در مکه، ارائه کرده است.

خلاصه؛ تا سال 1344 قبل از تسلط وهابی‌ها بر حجاز، قبور مدفون در بقیع و پاره‏ای قبور دیگر در مکه و مدینه دارای گنبد و بارگاه و فرش و شمعدان و چراغ و قندیل بوده است، بسیاری از کسانی که قبل از این تاریخ آنجا را دیده‏اند، وضع بنا و دیگر خصوصیات مربوط به مقابر را با ذکر جزئیات و احیاناً با ارائه تصاویری در گنبد و بارگاه آنها، در سفرنامه‏های خود ذکر کرده‏اند.

 

 

پی‏ نوشت‏ها:

1) تاریخ المملکه‌‏العربیه‌‏السعودیه‌، ج‏2، ص 344.

2) کشف الارتیاب، ص 55.

3) کشف الارتیاب، ص 55.

4) همان مدرک.

5) تاریخ اصفهان، ص 392.

6) حسین مکی، تاریخ بیست‏ساله ایران، ج‏3، ص 365 و 366.

7) سفرنامه فراهانی، ص 281 به بعد.

8) هدیه‌‏السبیل، ص 127 به بعد.

9) تحفة‏الحرمین، ص 227.

10) مرآة‏الحرمین، ج‏1، ص 426، چاپ مصر، 1344ه - 1925م.

مکتب اسلام ـ سال 1379 ـ ش3

 

 

منبع: رسا نیوز

 


¤ نویسنده:س

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
مدیریت وبلاگ
شناسنامه
پست الکترونیک


کل بازدیدها:6672


بازدیدامروز:1


بازدیددیروز:0

 RSS 
 
درباره من
یا ابا صالح المهدی

لوگوی وبلاگ
یا ابا صالح المهدی

اشتراک در خبرنامه
 


وضعیت من در یاهو
یــــاهـو

طراحی قالب: رفوزه